لب جو، نزدیک قفس، گودالی بود پر از خون دلمه شدهی یخ بسته که پر مرغ و شلغم گندیده و ته سیگار و کله و پاهای بریدهی مرغ و پهن اسب توش افتاده بود.
بخوانیدTimeLine Layout
اسفند, ۱۳۹۹
-
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: در یکی از همین تابستانها / امیرحسن چهلتن
تا توی خانه بود، افسرده بود. به خیابان که میرفت نوبت دلشوره میشد. دلشورهای که تمامی نداشت و گاه چنان شدت میگرفت که دلش میخواست از حلقومش بیرون بیاید.
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: در تابوتی از هیچ روی شانههای هیچکس / امین فقیری
اتاقی ساخته است در مرکز جهان دور تا دورش برهوتی از شن و ماسه و باد شاید تک درخت کودکیهایش را گاهی اوقات که پشتبام میرود و دستش را سایبان چشمها میکند میبیند
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: چتر و گربه و دیوار باریک / رضا قاسمی
هرگز نخواسته بودم نویسنده باشم. همه چیز با یک ساعت مچی «وست اند واچ» شروع شد. تقصیر هم تقصیر گاو بود.
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: بَفرینه / علی اشرف درویشیان
لب ایوان، زیر برق آفتاب نشسته بودند. بفرینه به سینهی مادر تکیه داده بود. زن او را محکم در میان زانوان خود گرفته بود.
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: از میان شیشه، از میان مه / علی خدایی
فنیا هر بار که از شیشههای اتوبوس بیرون را نگاه میکرد با دستکشهایش به شیشه میمالید تا بخارها پاک شوند، باران را میدید که میبارید.
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: آینه / محمود دولت آبادی
مردی که در کوچه میرفت هنوز به صرافت نیفتاده بود به یاد بیاورد که سیزده سالی میگذرد که او به چهرهی خودش درآینه نگاه نکرده است.
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: انار بانو و پسرهایش / گلی ترقی
دو بعد از نیمه شب یعنی تمام شب بیخوابی؛ یعنی کلافگی و خستگی و شتاب، همراه با دلتنگی و اضطرابی مجهول و این که میروم و میمانم و دیگر برنمیگردم
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: عالیجناب / جعفر مدرس صادقی
افسانه با عکس گرفتن مخالف بود. با لباس سفید عروس و سفرهی عقد هم مخالف بود. هرچه مادرش اصرار کرد، رضایت نداد عکاس خبر کنند.
بخوانید -
۲۳ اسفند
داستان کوتاه: سه قطره خون / صادق هدایت
دیروز بود که اطاقم را جدا کردند، آیا همانطوری که ناظم وعده داد من حالا بهکلی معالجه شدهام و هفتهی دیگر آزاد خواهم شد؟
بخوانید