در پاسگاه مرز زیاد معطلم نکردند. تذکرهام را بازرسی کردند. عکسش را با قیافهام تطبیق نمودند؛
بخوانیدTimeLine Layout
فروردین, ۱۴۰۰
-
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: اختلاف حساب / نوشته: جلال آل احمد
احمدعلیخان بیجاری پشت میزش نشسته بود. کت خاکستری رنگی به تن داشت. قیافهاش گرفته بود و یک دسته از موهای جوگندمیاش پایین ریخته بود
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: آرزوی قدرت / نوشته: جلال آل احمد
زیرهچی هنوز از پلههای سر بازار بالا نرفته بود و خودش را به خیابان نرسانده بود که باز به یکی از این تفنگ به دوشها برخورد و بیشتر ناراحت شد.
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: دهنکجی / نوشته: جلال آل احمد
وقتی کلید چراغ را زدم در تاریکی اتاق که از روشنایی دور چراغ خیابان کمی رنگ میگرفت در رخت خواب فرو رفتم. هنوز رادیو روشن بود
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: نزدیک مرزونآباد / نوشته: جلال آل احمد
وقتی صدای در اتاق مرا از خواب پراند، من خواب امتحان آخر سال را میدیدم که میبایست در تهران از شاگردهایم بکنم. رفیق همسفرم زودتر بیدار شده بود.
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: آفتاب لب بام / نوشته: جلال آل احمد
پدر دو بار دور حیاط گشت و آمد توی اتاق. جانمازش را از روی رف برداشت پای بخاری نشست. جانماز، پارچهی قلمکار یک تخته بود.
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: زندگی که گریخت / نوشته: جلال آل احمد
آفتاب مغز آدم را داغ میکرد. خیابان کنار شط خلوت شده بود. آمد و رفت بند میآمد. در میان نخلستانهای آن طرف شط، انگار مهی موج میزد.
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: وداع / نوشته: جلال آل احمد
قطار، صفیرکشان از تونل خارج شد. دور کوچکی زد و در ایستگاه «چم سنگر» از نفس افتاد.
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: وسواس / نوشته: جلال آل احمد
غلامعلیخان سلانه سلانه از پلههای حمام بالا آمد. کمی ایستاد و نفس خود را تازه کرد و باز به راه افتاد. هنوز دو قدم برنداشته بود که دوباره ایستاد.
بخوانید -
۱۵ فروردین
داستان کوتاه: سهتار / نوشته: جلال آل احمد
یک سه تار نو و بیروپوش در دست داشت و یخهی باز و بیهوا راه میآمد. از پلههای مسجد شاه به عجله پایین آمد
بخوانید