من از فتوشاپ قدیمی نسخه Adobe Photoshop CS4 ME معروف به فتوشاپ 11 خاورمیانه که حدود 100 مگابایت حجم دارد برای ویرایش تصاویر داستان های ساسیت استفاده می کنم.
بخوانیدTimeLine Layout
تیر, ۱۴۰۰
-
۳۱ تیر
داستان کودکانه: تمساح خنده رو || آموزش مسواک زدن به کودکان
داستان آموزنده: یکی بود، یکی نبود، یک تمساح خیلی مهربان بود که دوست داشت با مردم رفتوآمد داشته باشد، با آنها حرف بزند و به مهمانی برود.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: تابستان و زمستان | خوب باش تا همه به یادت باشند!
زمستان، بهار را سرزنش میکرد و به او میگفت: «وقتی تو از راه میرسی هیچکس لحظهای آرام ندارد. برخی به چمنزارها یا به جنگلها میروند و مشغول چیدن گلها و گیاهان میشوند.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: هنرِ ظریفِ ترغیب || زبان خوش بهتر از زبان زور است!
خورشید و باد شمال بر سر زور و قدرت خود بگومگو میکردند. آن دو سرانجام به این نتیجه رسیدند که هر کس بتواند لباسهای مسافری را از تن او بیرون بیاورد قویتر از دیگری است.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: خمیدن در برابر توفان | مشکلات زندگی برای حل کردن است!
درختی زیتون با شاخهای نی دربارۀ قدرت و تابوتوان خود بگومگو میکردند. وقتی درخت زیتون به نی گفت که او ضعیف است و در برابر هر بادی کمر خم میکند
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: بازی سرنوشت || نقاط ضعف و قوت خود را بشناس!
گوزن نری تشنه به چشمهای رسید و پس از رفع تشنگی متوجه تصویر خود در آب شد. گوزن با دیدن شاخهای بزرگ و باشکوه خود احساس غرور کرد؛
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: پیش مورچه برو ای تنبل || از انجام وظایف غافل مشو!
زمستان بود و انبار غلۀ مورچهها خیس شده بود و آنها سرگرم بیرون آوردن و خشککردن دانهها بودند.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: پیش مورچه برو ای تنبل || در خوشی به فکر روز مبادا باش!
مورچهای تمام تابستان توی کشتزارها اینسو و آنسو میدوید و برای زمستانش دانههای گندم و جو جمع میکرد. سوسک سرگینغلتانی که شاهد فعالیت مورچه بود
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: از هر دست بدهی از همان دست میگیری!
مورچۀ تشنهای که برای خوردن آب به جویباری نزدیک شده بود، به داخل آب افتاد و آب او را با خود برد.
بخوانید -
۳۱ تیر
قصههای ازوپ: چرا مورچه، دزد است؟ | رفتار در انسان نهادینه میشود
نخستین مورچه نیز چون آدمیزاد زندگی را آغاز کرد. او در آغاز کشاورزی بود که از کشت و کار خود رضایت نداشت و چشمش مدام دنبال دسترنج دیگران بود.
بخوانید