TimeLine Layout

دی, ۱۴۰۰

  • ۱۶ دی

    قصه صوتی قدیمی: دخترک دریا || هانس کریستین اندرسن

    قصه-صوتی-قدیمی-دخترک-دریا-کاور

    اون دوردورها، وسط اقیانوس، آب، عین گلبرگ‌های گل دکمه‌ای آبیه و مثل شفاف‌ترین شیشه‌ها، صاف. اما عمق اون زیاده. اون‌قدر زیاد که هیچ لنگری به قعر اون نمی‌رسه و باید هزارتا منار روی هم گذاشت تا از ته اقیانوس به سطح آب رسید...

    بخوانید
  • ۱۶ دی

    قصه صوتی قدیمی: قصه‌ی طوقی || سروده م. آزاد – کامل

    قصه-صوتی-قدیمی-قصه-طوقی--کاور

    یکی بود، یکی نبود. مرغکی بود خیلی قشنگ، زبروزرنگ، بال و پرش رنگ‌به‌رنگ. پر که می‌زد تو آسمون، درست می‌شد رنگین کمون، سبز می‌شد، زرد می‌شد، آبی می‌شد، قرمز عنابی می‌شد. جیک و جیک و جیک آواز می‌خوند.

    بخوانید
  • ۱۶ دی

    قصه صوتی قدیمی: شاهزاده شاد || نوشته اسکار وایلد – کامل

    قصه صوتی قدیمی: شاهزاده شاد || نوشته اسکار وایلد - کامل 1

    در بلندترین نقطه‌ی شهر، روی پایه‌ی بزرگی، مجسمه‌ی شاهزاده‌ی شاد برپا بود. تنش سراپا پوششی از طلای ناب داشت و دو یاقوت کبود درخشنده به جای چشم‌هاش بود و دسته‌ی شمشیرش از یاقوت درشت سرخ بود. همه از شاهزاده‌ی شاد تعریف می کردند و اونو دوست داشتند و در حرف‌هاشون، از اون مثال می‌آوردند…

    بخوانید
  • ۱۶ دی

    قصه صوتی قدیمی: بزی که گم شد || بخش 1 و 2 کامل

    قصه-صوتی-قدیمی--بزی-که-گم-شد-کاور

    سال‌ها پیش از این توی یک ده، پیرمردی زندگی می‌کرد که یه بز داشت. یه بز خیلی بزرگ، دندون طلای سم طلا ، قدش بلند، پشمش مثل نخ طلا، ریشش سفید، چشم‌هاش سیاه، شاخش بلند و پیچیده، رنگ حنا. پیرمرد این بز وُ خیلی دوست داشت و به هیچکس هم نشونش نمی‌داد...

    بخوانید
  • ۱۵ دی

    قصه صوتی قدیمی: پیتر و گرگ || بخش 1 و 2 کامل

    قصه-صوتی-قدیمی-پیتر-و-گرگ--کاور

    بچه های عزیز! می خوام حالا یه داستان خیلی قشنگ براتون تعریف کنم. این داستان درباره یه پسر کوچولو به اسم پیتر و یه گرگه. البته من به تنهایی اونو براتون تعریف نمی کنم. بلکه یک ارکستر بزرگ، منو در گفتن این داستان همراهی می‌کنه...

    بخوانید
  • ۱۵ دی

    قصه صوتی قدیمی: آهو و پرنده ها || به روایت: احمد شاملو

    قصه-صوتی-قدیمی-آهو-و-پرنده‌ها---نیمایوشیج-۱۳۵۱

    صحرایی بود بزرگ بزرگ، پر از پرنده و چرنده. در وسط این صحرا یك آبگیر بزرگ بود که تمام پرنده ها و چرنده ها دور آن جمع شده بودند. در این صحرا جز پرنده و چرنده، جانوری نبود. خوشحالی پرنده ها و چرنده ها و زندگی آنها، بسته به این آبگیر بود.

    بخوانید
  • ۱۴ دی

    قصه صوتی قدیمی: دریاچه قو || یک باله از چایکوفسکی

    قصه-صوتی-قدیمی-دریاچهٔ-قو---فرانسیس-اسکالیا-۱۳۵۱-کاور

    در زمانی دور، خیلی دور، جنگل‌ها جایگاه شیاطین و اجنه بود که شب‌ها در جامه‌ی مهتاب، زیر درخت‌ها پرسه می‌زدند. پری‌ها روی زمین قدرت زیادی داشتند. اما جادوگرها که موجودات بی‌رحمی بودند، اندام مقتدرترین امیران و حاکمان را از وحشت به لرزه در می‌آورند.

    بخوانید
  • ۱۴ دی

    قصه صوتی قدیمی: بابا برفی || نوشته: جبار باغچه بان

    قصه-صوتی-قدیمی-بابا-برفی-جبار-باغچه-بان

    آن سال زمستان، زمستان سختی بود: درختها را سرما زده بود، سبزیشان رفته بود، مثل شاخ بز، خشك و قهوه یی رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ريحان، نه پونه، نه مَرزه. آب هم از رفتن خسته شده بود، یخ زده بود.

    بخوانید
  • ۱۳ دی

    قصه صوتی کودکانه: گوزن مغرور || با صدای مریم نشیبا

    قصه-صوتی-کودکانه-گوزن-مغرور-کاور

    اسم گوزن قصه‌ی ما«شاخ بلند» است. شاخ بلند هیچ دوستی نداشت و با هیچ حیوانی هم دوست نبود. یک روز آب دریاچه یخ زده بود و حیوانات جنگل نمی‌توانستند آب بخورند. اما شاید گوزن بتواند با شاخ‌هایش کاری بکند ...

    بخوانید
  • ۱۲ دی

    قصه صوتی کودکانه: گلبهار و پروانه || با صدای مریم نشیبا

    قصه صوتی کودکانه: گلبهار و پروانه || با صدای مریم نشیبا 2

    گلبهار خواب دید پروانه شده. وقتی گلبهار از خواب بیدار شد دید کسی او را صدا می‌کند: گلبهار! گلبهار! _ کی داره منو صدا می‌کنه؟ _ منم. منم. پروانه ...

    بخوانید