روز اول ماه مبارک رمضان بود و مریم با پدر و مادرش روزه گرفته بود. زهرا، دوست مریم هم روزه بود. اما روزه ی کله گنجشکی.
بخوانیدقصه صوتی کودکان
قصه صوتی کودکانه: کوچولوهای روزه دار / با صدای مریم نشیبا
داوود و محمد با هم دوست بودند. داوود کتاب نقاشی که پدرش برایش خریده بود را آورد تا با دوستش نقاشی کنند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه دماغ فیل / با صدای مریم نشیبا
فیل داشت با خرطومش آب می کشید که صدای خنده ی بلندی را شنید. فبل گربه ای را دید که بالای درخت نشسته بود و داشت به دماغ فیل می خندید.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: کلاه زمستانی / با صدای مریم نشیبا
حسن کوچولو داشت در حیاط خانه بازی می کرد که باران شروع شد. مادربزرگ با دیدن سر خیس حسن فکری به سرش زد.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: لاکپشت فداکار / با صدای مریم نشیبا
لاکپشت کوچولو وقتی به دنیا آمد، لاکش کمی کج بود. لاکپشت های دیگر این را فهمیدند اما نخواستند به مادرش بگویند.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر