فیل داشت با خرطومش آب می کشید که صدای خنده ی بلندی را شنید. فبل گربه ای را دید که بالای درخت نشسته بود و داشت به دماغ فیل می خندید.
بخوانیدقصه صوتی کودکان
قصه صوتی کودکانه: کلاه زمستانی / با صدای مریم نشیبا
حسن کوچولو داشت در حیاط خانه بازی می کرد که باران شروع شد. مادربزرگ با دیدن سر خیس حسن فکری به سرش زد.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: لاکپشت فداکار / با صدای مریم نشیبا
لاکپشت کوچولو وقتی به دنیا آمد، لاکش کمی کج بود. لاکپشت های دیگر این را فهمیدند اما نخواستند به مادرش بگویند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: قصهی سوزن ننه گل / با صدای مریم نشیبا
سوزن از دست ننه گل قل خورد و قل خورد. گنجشک ها صدای سوزن را شنیدند که داشت می گفت: آهای! کسی اونجا نیست؟
بخوانیدقصه صوتی کودکانه هدیهی نی نی کوچولو / با صدای مریم نشیبا
تولد امین بود. مادر هفت تا شمع روشن کرد و برایش کیک گرفت. همه ی مهمان ها هدیه هایشان را به امین دادند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه یک کار خیلی خوب / با صدای مریم نشیبا
علی کوچولو می خواست با احمد هفت سنگ بازی کند. آنها با محمود که تازه وارد بود دوست شدند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه هر مشکلی چاره ای داره / با صدای مریم نشیبا
حیوانات جنگل همه دور هم جمع شده بودند. آنها حیوانات خوبی بودند ولی هر کدام از آنها رفتارهای بدی هم داشتند.
بخوانیدقصه صوتی ماجرای آسمون و موش کور / با صدای مریم نشیبا
باران می بارید. تمام جنگل خیس شده بود. همه جا پر از آب شده بود. خرگوش خانوم نگران دوستش موش کور بود.
بخوانیدقصه صوتی مهربون و نامهربون / با صدای مریم نشیبا
دو تا پرنده در یک دشت زندگی می کردند که کاملا شبیه هم بودند. آنها برادر بودند. این دو پرنده فقط دو تا فرق داشتند.
بخوانیدداستان صوتی مهربونی چه خوبه! / با صدای مریم نشیبا
فیل مهربون می خواست برای خودش خانه بسازد. اون سنگ و چوب و آب آورد...
بخوانید