مریم، دختر عمران بود. مادر مریم نذر کرده بود که فرزندش را در عبادتگاه گذارد، تا پیوسته، در آنجا باشد، خدا را عبادت و خلق را خدمت کند. در آن روزگار، عبادتگاه، تنها محل گردآمدن مردم، و جای عبادت و پند و اندرز و شنیدن و آموختن بود، برخی از مردم سراسر عمر، در عبادتگاه میماندند
بخوانیددنیای نوجوانان
سنگنورد کوچولو، کوهنورد قهرمان | آشنایی کودکان و نوجوانان با ورزش کوهنوردی
من کوهنورد متولد شدهام. زیرا که پدر و مادرم هر دو کوهنوردند. از کودکی همراه آنان، با کوه و کمر آشنا گشتهام. هر بار که به کوه میروم با نادیدههایی چون این پل سنگی، سرچشمههای اصلی آبهای شیرین، یخچالها، برف و دیگر نادیدهها آشنا میگردم...
بخوانیدزینب دختر علی (ع)، زن انقلابی اهلبیت || زندگینامه کوتاه حضرت زینب سلام الله علیها
زینب (ع) دختر علی بن ابیطالب امیر مؤمنان (ع)، مادرش فاطمهی زهرا (ع) دختر پیامبر خدا (ص) و برادران او امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، محمد بن الحنفیه و قمر بنیهاشم (حضرت عباس) (ع) میباشند.
بخوانیدداستان: به یاد پدرم | حس نبودن پدر از دریچه نگاه یک فرزند شهید
زمستان سال ۶۲ در حال گذشتن بود و شکوفههای درختان، مژدهی زندگی دوباره را میدادند. سوز و سرمای برف داشت جای خود را به نسیم باطراوت بهار میداد. در آن سالها ما، در قرچک ورامین زندگی میکردیم که زمستانش سرد و بهارش زیبا بود.
بخوانیدماجرای خانواده رابینسون: خانواده دکتر ارنست در جزیره ناشناخته | جلد 53 کتابهای طلایی
... بعد کشتی ما به صخرهای خورد. شدت برخورد کشتی با صخره طوری بود که انگار کشتی میخواست تکهتکه شود. آب به داخل کشتی هجوم آورد. وقتیکه کشتی به صخره خورد من با زن و پسرهایم در اتاقمان بودم. صدا مثل خنجری در بدن من فرورفت. فریاد زدم: «نابود شدیم!»
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر