کتاب شعر قصهی مصور کودکانه
بچه فیل تنبل
قصهی جوجه خوب و زیبا
شامل دو شعر مصور زیبا و آموزنده برای کودکان
نقاشی: حسن رزمخواه
چاپ دوم: 1364
ایپابفا: سایت کودکانهی قصه کودک و کتاب کودک
به نام آنکه باشد مهربان تر
برای ما ز بابا و ز مادر
دهم پندی بکن آویزهی گوش
مکن هرگز خدای خود فراموش
یک بچه فیل تنبل-♫♪♫- که بود میون جنگل
نمیرفت او پی کار-♫♪♫- او بود همیشه بیکار
تا لنگ ظهر میخوابید-♫♪♫- مامان از او مینالید
[restrict]
میون خانواده-♫♪♫- اون بچه فیل گُنده
باعث دردسر بود -♫♪♫- بابا از اون پکر بود
غذای حاضری را-♫♪♫- میخواست هرروز ز بابا
میگفتند هرچه با اون-♫♪♫- با فریاد فراوون
تنبلی خیلی زشته-♫♪♫- این در کتاب نوشته
تنبلی را رها کن-♫♪♫- خود را از آن جدا کن
اما نشد که آن فیل -♫♪♫- با داد و با قال و قیل
کمک کند به بابا -♫♪♫- چه آن روز و چه فردا
یک روز بابا با مادر-♫♪♫- با خواهر و برادر
نشسته گفتند حالا -♫♪♫- به اون بگیم که یالله
باید بری ز خانه-♫♪♫- بیرون بری ز لانه
سزای تنبل این است-♫♪♫- دوای او همین است
آن فیل پرافاده-♫♪♫- قدم جلو نهاده
از لانه رفت به بیرون -♫♪♫- باحالتی پریشون
با خود میگفت که حالا-♫♪♫- چکار کنم خدایا
تا حالا مادرم بود-♫♪♫- خواهر، برادرم بود
به من کمک میکردند-♫♪♫- آب و غذا میدادند
آن روز گذشت بهسختی-♫♪♫- نشست زیر درختی
به فکر چارهای بود-♫♪♫- فیل بیچارهای بود
بلند شد و راه افتاد-♫♪♫- به فکر چاره افتاد
رفت و رسید به میمون-♫♪♫- میمون گفت ای خدا جون
مهمون رسید برایم-♫♪♫- ممنون من از خدایم
مهمون عزیز و ناز است-♫♪♫- راهش همیشه باز است
آن را به لانه جا داد-♫♪♫- به اون کمی غذا داد
فیل گرسنه بازهم-♫♪♫- رها شد آن روز از غم
یک هفته خورد و خوابید-♫♪♫- تا میمون اینچنین دید
به او گفتا رفیق جون-♫♪♫- بودی مرا تو مهمون
ولی بدان ازاینپس-♫♪♫- کار برای هرکس
باید شود فراهم-♫♪♫- انجام دهیم دمادم
اگر بخوای بمانی-♫♪♫- این را باید بدانی
تو، هم باید کنی کار-♫♪♫- تا که باشیم باهم یار
اما دوباره دید فیل-♫♪♫- با اون همه قال و قیل
نمیرود پی کار-♫♪♫- اون تنبل ولنگار
این دفعه گفت که یالله -♫♪♫- باید بری ازاینجا
هرکس که باشه تنبل-♫♪♫- جایش نباشه جنگل
دنیا محل کاره-♫♪♫- بیکاری هیچ نداره
اون فیل گفت به میمون-♫♪♫- کار کدومه رفیق جون
میمون که دید نمیشه-♫♪♫- میمون باغ و بیشه
پکر شد و چنین گفت-♫♪♫- با هم دیگه نیستیم جُفت
پس من میرم ازاینجا-♫♪♫- تا که بمونی تنها
رفت و میمون جنگل-♫♪♫- جدا ز فیل تنبل
ایستاد و کرد تماشا-♫♪♫- به هر طرف از اونجا
دید که فیله پکر شد-♫♪♫- غمین و دربهدر شد
بلد نبود او کاری-♫♪♫- نشست و کرد او زاری
پیدا نکرد یه چیزی-♫♪♫- چیز خوب و تمیزی
تا بخوره بشه سیر -♫♪♫- ترسید کمی بشه دیر
رفت و کمی علف خورد-♫♪♫- خورد و کمی مریض شد
ناله میکرد دمادم-♫♪♫- با آه و حسرت و غم
با خود میگفت که حالا-♫♪♫- چکار کنم من حالا
تنبلی پیشه کردم-♫♪♫- تنبلی بوده دردم
باید کنم رهایش-♫♪♫- از خود کنم جدایش
بشم فیل زرنگی-♫♪♫- فیل خوب و قشنگی
کار بکنم دمادم-♫♪♫- جدا ز غصه و غم
دست و پا و چشم و گوش-♫♪♫- داد خدا گفتا بکوش
میمون شنید چو این را-♫♪♫- اومد بیرون از اونجا
دوید و رفت به سویش-♫♪♫- دستی کشید به رویش
گفت که بیا تا باهم-♫♪♫- رفیق باشیم دمادم
باهم بریم پی کار-♫♪♫- کارهای سخت و دشوار
غذا به دست بیاریم-♫♪♫- شکر خدا گذاریم
به فیل کمی دوا داد-♫♪♫- درد او را شفا داد
فیل هم بهمثل میمون-♫♪♫- هی کار میکرد فراوون
ساختند یکخانهی خوب-♫♪♫- از خاک و سنگ و از چوب
راضی بودند همیشه-♫♪♫- تو جنگل و تو بیشه
-♫♪♫–♫♪♫–♫♪♫–♫♪♫–♫♪♫–♫♪♫-
قصهی جوجه خوب و زیبا
یه روز به دشت و صحرا-♫♪♫- جوجه خوب و زیبا
دنبال دانه میگشت-♫♪♫- میون جنگل و دشت
یکگوشه، دانهای دید -♫♪♫- برداشت و از جا پرید
گفت میبرم میکارم-♫♪♫- اما کمک ندارم
یه فکری کرد و آخر-♫♪♫- کمی پرید اونورتر
رفت به سراغ بلبل-♫♪♫- به روی شاخهی گل
گفت که میای بلبل جان-♫♪♫- کمک کنی تو الآن؟
هرکس این را بکاره-♫♪♫- دونه براش میاره
بلبل که میخواند آواز-♫♪♫- با گلها بوده دمساز
نداد به او جوابی-♫♪♫- جواب خوب و نابی
نبود به فکر فردا-♫♪♫- اون بلبله تو صحرا
جوجه کمی پکر شد-♫♪♫- دچار دردسر شد
رفت به سراغ گنجشک -♫♪♫- میون باغ گنجشک
با جیکجیک فراوان-♫♪♫- صدا زد آی گنجشک جان
میای دوتایی باهم-♫♪♫- جدا ز غصه و غم
این دانه را بکاریم-♫♪♫- دانه از آن بیاریم؟
هرکس این را بکاره-♫♪♫- دانه براش میاره
گنجشک با جیکجیکی چند -♫♪♫- گفت ای عزیز دلبند
حالا که وقت کار نیست -♫♪♫- اصلاً بگو که کار چیست؟
من میروم به بازی -♫♪♫- با گنجشکهای نازی
جوجه بیشتر پکر شد-♫♪♫- دچار دردسر شد
ولی نشد ناامید-♫♪♫- وقتیکه اینچنین دید
گفت که خودم میکارم-♫♪♫- دانه از اون میارم
فردا که بلبل اومد -♫♪♫- از شاخه گل اومد
اومد برای دانه -♫♪♫- پر زد بهسوی لانه
دانه به اون نمیدم-♫♪♫- هی میگم و هی میگم
یادت رفته اون وقتا-♫♪♫- میون دشت و صحرا
کمک نکردی با من-♫♪♫- رفتی به باغ و چمن
نبودی فکر امروز-♫♪♫- آواز خوندی تو هرروز
گنجشک اگر بیاید-♫♪♫- اون هم همین بخواهد
جواب او همین است-♫♪♫- گفتار من چنین است
خلاصه دانه برداشت-♫♪♫- رفت تو زمین اونو کاشت
بارون بارید به صحرا-♫♪♫- دانه اومد به بالا
اون هی اومد بالاتر-♫♪♫- اومد بالا شد بهتر
به دانه کرده خدمت-♫♪♫- جوجه کشیده زحمت
تا اینکه دانهها داد-♫♪♫- خوشحال و شاد و دلشاد
جوجه نشست به لانه-♫♪♫- پر شد ز دانه خانه
یک روز که برف و سرما-♫♪♫- باریده بود به هر جا
دانه نبود به صحرا-♫♪♫- هیچی نبود به هیچ جا
جوجه شنید صدایی-♫♪♫- صدای آشنایی
اومد بیرون ز لانه-♫♪♫- پرید بیرون ز خانه
بلبل خوشصدا را-♫♪♫- بدید نشسته اونجا
به جوجه گفت رفیق جون-♫♪♫- میدی به من کمی دون؟
جوجه به او سلامی-♫♪♫- کرد و بعد از کلامی
گفت حرفاتو شنیدم-♫♪♫- اما به تو نمیدم!
یادت میاد تو آن روز -♫♪♫- این گفته در همان روز
نبودی در تابستان-♫♪♫- فکر حالا زمستان؟
آواز خوندی دمادم-♫♪♫- با گل شدی تو همدم
کمک نکردی با من-♫♪♫- میون دشت و دامن
بلبل ز کار و کردار-♫♪♫- شرمنده شد بهیکبار
فهمید که اشتباهی -♫♪♫- کرده به خود نگاهی
جوجه کمی دلش سوخت -♫♪♫- نکرد خدا را فراموش
بردش میون لانه -♫♪♫- نشوندش توی خانه
کمی به اون دانه داد-♫♪♫- میون اون لانه داد
(این نوشته در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر



















من سال ۷۲ کلاس اول دبستان بودم که چون شاگرد اول شده بودم معلمم بهم هدیه داد. رفتم خونه مادرم کتاب و برام خوند و من کامل حفظش کردم. فرداش رفتم از حفظ واسه معلمم خوندم. خانم دفاعی هرجا هستی برقرار باشی.
سلام چطور ميتونم اين كتاب بخرم؟
سلام . نسخه چاپی این کتاب رو باید توی اینترنت جستجو کنید و بخرید.