تبلیغات لیماژ بهمن 1402
قصه-کودکانه-سفرهای-گالیور-(1)-ایپابفا

قصه کودکانه: سفرهای گالیور | گالیور کوچولو در سرزمین آدم کوچولوها

قصه کودکانه پیش از خواب

سفرهای گالیور

گردآوری و بازنویسی: حسن ناصری

جداکننده متن Q38

به نام خدا
گالیور مسافرت را خیلی دوست داشت. او بیشتر وقت‌ها سوار کشتی‌اش می‌شد و به جاهای دوردست سفر می‌کرد.

در یکی از این سفرها هوا به‌شدت طوفانی شد و کشتی گالیور را به‌شدت تکان داد. در همین موقع کشتی دزدان دریایی هم از راه رسید و با توپ به کشتی گالیور شلیک کرد و آن را غرق کرد. گالیور سریع در آب پرید و محکم از تنه‌ی درختی گرفت و به‌سوی ساحل شنا کرد. وقتی به ساحل رسید آن‌قدر خسته شده بود که به خواب رفت.

وقتی چشم‌هایش را باز کرد متوجه شد که تمام بدنش با طناب‌های باریکی بسته شده است و چند سرباز خیلی کوچولو بر روی بدنش راه می‌روند. آنجا سرزمین آدم کوتوله‌ها بود.

قصه کودکانه: سفرهای گالیور | گالیور کوچولو در سرزمین آدم کوچولوها 1

چند لحظه بعد پادشاه کوتوله‌ها هم آمد. پادشاه از دیدن گالیور غول‌پیکر ترسیده بود. گالیور ماجرای غرق شدنش را برای آن‌ها تعریف کرد. پادشاه کوتوله‌ها وقتی‌که فهمید گالیور خطرناک نیست دستور داد او را آزاد کنند.

موقع ناهار، کوتوله‌ها چند گاری غذا و چند بشکه آب آوردند و گالیور همه‌ی آن‌ها را خورد تا کاملاً سیر شد. بعد از نهار، گالیور از پادشاه اجازه خواست که کمی در شهر قدم بزند. پادشاه به او اجازه داد اما به او سفارش کرد که خیلی مواظب باشد تا به کسی صدمه نزند.

قصه کودکانه: سفرهای گالیور | گالیور کوچولو در سرزمین آدم کوچولوها 2

شهر کوتوله‌ها خیلی قشنگ و تمیز بود و خانه‌هایش همه فسقلی بودند. خیابان‌ها پر از کوتوله‌هایی بود که شاد و خندان در حال رفت‌وآمد بودند.

گالیور مهربان خیلی زود با کوتوله‌ها و بچه‌هایشان دوست شد. گالیور روی دراز می‌کشید و بچه‌ها از بدنش بالا می‌رفتند و روی موهایش سرسره بازی می‌کردند.

اما یک روز وضع عجیبی پیش آمد. کوتوله‌ها وحشت‌زده به این‌طرف و آن‌طرف می‌دویدند. وقتی گالیور علت را پرسید فهمید که دشمنان کوتوله‌ها می‌خواهند به سرزمین آن‌ها حمله کنند. گالیور تصمیم گرفت به مردم شهر کمک کند.

قصه کودکانه: سفرهای گالیور | گالیور کوچولو در سرزمین آدم کوچولوها 3

او در ساحل مخفی شد و موقعی که کشتی‌های دشمن به ساحل نزدیک شدند ناگهان از جایش بلند شد و کشتی‌های آن‌ها را یکی‌یکی بلند کرد. سربازان دشمن توی آب افتادند و کشتی‌هایشان غرق شد. به‌این‌ترتیب کوتوله‌ها برای همیشه از دست دشمنانشان نجات پیدا کردند.

مردم شهر به خاطر این پیروزی جشن بزرگی گرفتند. تاج گل بزرگی برای گالیور قهرمان درست کردند و به گردن او انداختند و جایزه‌ی بزرگی به او دادند.

قصه کودکانه: سفرهای گالیور | گالیور کوچولو در سرزمین آدم کوچولوها 4

گالیور مدت‌ها در سرزمین کوتوله‌ها ماند تا این‌که به کمک آن‌ها قایقی ساخت و از کوتوله‌ها خداحافظی کرد و به سرزمین خودش برگشت؛ اما آدم کوتوله‌ها هیچ‌وقت قهرمان شهرشان را فراموش نکردند و مجسمه‌ی بزرگی از گالیور ساختند و در میدان شهر نصب کردند.

قصه کودکانه: سفرهای گالیور | گالیور کوچولو در سرزمین آدم کوچولوها 5



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=40372

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *