قصه-تصویری-کودکانه-فارسی-غول-بد

قصه تصویری کودکانه: غول بد / علاءالدین و چراغ جادو

قصه تصویری کودکانه

غول بد

برای وقت خواب کودکان

جداکننده متن Q38

آغاز داستان:

روزی روزگاری توی سرزمینی دورافتاده، شاهزاده‌ی شجاع و خوش‌قیافه‌ای زندگی می‌کرد.

ولی اینجا اون سرزمین نیست. اینجا قصر ارباب من علاءالدین پانزدهم است.

– من دارم می‌میرم، جینی (غول چراغ جادو). از همه‌ی آرزوهام دست کشیدم؛ ولی زندگی خیلی خوبی داشتم و حالا دیگه وقت رفتنم است. ممنون که هیچ‌وقت منو تنها نذاشتی…

– به خاطر این بود که چراغم را قایم کرده بودی…

– برو جینی! من آزادت می‌کنم.

 



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *