در دورانی که «آرتور شاه» بر انگلستان فرمانروایی میکرد، در استان «کرنوال» نزدیک «لندزاند»، برزگر توانگری میزیست که فقط یک پسر داشت. اسم این پسر «جک» بود.
بخوانیدمجموعه قصه های شاهزاده موطلایی، جلد ۳۲ کتابهای طلایی برای نوجوانان
شاهزاده موطلایی از آن دسته شاهزاده ها بود که وقتی بچه بود گم شد و هیچکس نمی دانست که شاهزاده است. اما بالاخره موفق شد با دختر پادشاه عروسی کند و یک شاهزاده واقعی شود ...
بخوانیدداستان آموزنده پسرک چشم آبی – رضا به قضای خدا
پسرک چشم آبی هم چشمان آبی زیبایی دارد و هم دنیا را به رنگ آبی می بیند. در نگاه او همه چیز آبی رنگ است، حتی خروسش. پدر و مادرش او را پیش بابا زکریا که یک طبیب سنتی است می برند اما او دوست دارد همه چیز را آبی ببیند....
بخوانیدکتاب داستان ابر سیاه هزار چشم: داستانی از علی اشرف درویشیان
آهو کوچولو در حال گردش است که به باغ تاریکی می رسد. ابر سیاه وحشتناک سالهاست که جلوی خورشید را گرفته و باغ در تاریکی فرو رفته است.آهو کوچولو موجودات باغ را به مبارزه علیه ابر سیاه دعوت می کند و سرانجام روشنی خورشید باغ تاریک را روشن می کند.
بخوانیدکتاب داستان افسانه های لافونتن: آسیابان، پسرش والاغش + ۵ قصه دیگر
افسانه های لافونتن دربردارنده 6 قصه قشنگ و آموزنده است که یکی از آنها قصه «آسیابان، پسرش و الاغش» است...
بخوانیدکتاب داستان دُن کیشوت: دلاور پوشالی – نوشته سروانتس -جلد ۲۱ کتابهای طلائی برای نوجوانان
آلونزو نجیب زاده مهربانی است که در روستایی در اسپانیا زندگی می کند و عاشق داستان های شوالیه گری است.از همین رو خود را به شکل شوالیه در می آورد و نام خود را دن کیشوت می گذارد و به دنبال حماسه می رود ، غافل از اینکه عصر شوالیه گری و قهرمان بازی به پایان رسیده است. سرانجام آلونزو به خانه بر می گردد و در می یابد بزرگترین موهبت خداوند به انسان، نعمت عقل است.
بخوانید