داستان کوتاه

داستان کوتاه: داس / از مرگ گریزی نیست / نوشته: ری داگلاس بردبری

داستان کوتاه: داس / از مرگ گریزی نیست / نوشته: ری داگلاس بردبری 1

جاده که مانند سایر جاده‌های از وسط دره و بین زمین‌های سنگلاخ و لم‌یزرع، درختان بلوط و از نزدیک گندم‌زاری وحشی و تک افتاده می‌گذشت پس از عبور از کنار خانه‌ی سفید کوچکی که در میان گندمزار بود چنانکه گوئی ادامه‌اش بی‌فایده است ناگهان به پایان رسید.

بخوانید

داستان کوتاه: من و بابام / عشق کودک به مادر / نوشته: فرانک اوکانر

داستان کوتاه: من و بابام / عشق کودک به مادر / نوشته: فرانک اوکانر 2

پدرم در تمام اوقات جنگ تا رسیدن من به پنج‌سالگی در ارتش بود. البته مقصودم جنگ اول است. در این مدت او را زیاد نمی‌دیدم و از کمبود دیدارش هم ناراحت نبودم. گاه که از خواب بیدار می‌شدم در پرتو شمع، هیکل بزرگی را در لباس نظامی می‌دیدم که به‌رویم خم شده بود و مرا می‌نگریست.

بخوانید

داستان کوتاه: بله، نیروانایی در کار نیست + همراه با فایل داستان صوتی / کورت وونه‌گات جونیور

داستان-کوتاه بله-نیروانایی-در-کار-نیست کورت وونه گات

یکی از کشیش‌های فرقه یونیتاریسم 1 که شنیده بود رفته‌ام پیش ماهاریشی ماهش 2، پیرو مرادِ بیتل‌ها و داناون و میافارو، آمد دیدنم و پرسید «شیاده؟» اسم این کشیش چارلی‌یه. پیروان فرقه یونیتاریسم به هیچ‌چیز اعتقاد ندارند. من هم پیرو همین فرقه‌ام

بخوانید