قصه صوتی کودکان

قصه صوتی کودکانه: هری که زیادی کمک می‌کرد: به دیگران کمک کنیم + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 52#

قصه-صوتی-خاله-مهناز-هری-که-زیادی-کمک-می‌کرد-به-همراه-متن-قصه

هری کمک کردن به دیگران رو خیلی دوست داشت. برای همین مردم به اون می‌گفتن «هری خیرخواه». هری با قناری زردش تو یه خونه تو خیابون اصلی شهر (پلاکشون هم بذار فکر کنم) پلاک ده. بله، زندگی می‌کردن.

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: نارگل و شغال: مواظب حیوانات باشیم + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 51#

قصه صوتی کودکانه: نارگل و شغال: مواظب حیوانات باشیم + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 51# 1

اسم من نارگله. این هم بابای منه. این کلبه‌ی ماست. این گل رو من و بابا باهم کاشتیم، اسمش نرگسه. این درخت توسکا هم خواهر دوقلوی منه، بابا اسمش رو گذاشته گلنار؛ اما من خواهر دیگه ای هم دارم، اسمش چیه؟ مرغ مینا!

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: آقای لاغر + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 49#

قصه صوتی کودکانه: آقای لاغر + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 49# 3

آقای لاغر به طرز عجیب‌وغریبی لاغر بود. اگه به پهلو می‌چرخید، شما به‌سختی می‌تونستید اون رو ببینید و چیزی که اونو ناراحت می‌کرد، این بود که اون توی جایی زندگی می‌کرد به اسم «سرزمین تپل‌ها».

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: آسیاب بچرخ + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 48#

قصه-صوتی-خاله-مهناز-آسیاب-بچرخ-به-همراه-متن-قصه

یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود. در دهکده‌ای یک آسیاب بادی بود. هرروز باد می‌اومد و یک چرخ و دو چرخ و نیم چرخی به آسیاب می‌داد. آسیاب هم می‌خندید و تند و تند گندم‌ها را آرد می‌کرد.

بخوانید